زبانحال مسلم بن عقیل علیهالسلام قبل از شهادت
با قطره قطره خون، هـوادار تو هستم تا آخـرین لحـظـه گـرفـتـار تو هـسـتـم ایـن زنـدگـانـی را بـدهـکـار تو هـستم در کـربـلا بـاشـم، عـلـمـدار تو هـسـتم من نخلم و ترسی ز داسم نیست هرگز از فـتـنـۀ کـوفـه هـراسـم نیست هـرگز از پـا نـیـفـتـم، گـرچـه غـرق دردم آقا جــانِ سـپــاهـی را بـه لـب آوردم آقــا هـر کـار از دسـتـم بـر آمـد کـردم آقــا بـر هـم نـریـزم کـوفـه را نـامـردم آقـا سـیـنـه سـپــر، مـرد نـبـرد هـر بـلایـم مـن از بــرادرزادههـای مـرتـضــایــم کوفه بهجای عهد و پیـمان جنگ دارد کوفه هـزاران خـدعـه و نیـرنگ دارد ساز و دف و تنبور و ساز و چنگ دارد قــد تـــمــام کـــاروانـت ســنــگ دارد خونم به جوش آمد ولی دستم به بند است دیشب شنیدم قـیـمت خلخـال چند است |